بگذار پرنده ای باشم
بی پر و بال و بی آشیانه
خدایا خسته ام از این همه تکرار بیهوده زمان
دقیقه ها همش تکرار بیهوده ماست
من تکرار ، تو تکرار
پر پرواز من را چه کسی شکست ؟
من را چه کسی فراموش کرد ؟

خسته شدم
دلم می خواد دوباره شروع کنم از امید و امیدواری بنویسم
ولی هرچی فکر می کنم انگار این مشعل نیمه افروخته ذهنم کمتر یاری می دهد
شاید باید صبر کرد تا خودش بیاد
نمیدونم شاید...


سلام بهونه قشنگ من برای زندگی

 

آره بازم منم همون دیونه همیشگی

فدای مهربونیات چه میکنی با سرنوشت؟!

دلم واست تنگ شده بود این نامه رو برات نوشت!

حال من و اگه بخوای رنگ گلای قالیه

جای نگاهت بدجوری تو صحن چشمام خالیه

ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه

از غصه هام هرچی بگم جون خودت بازم کمه

دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون

فریاد زدم یا تو بیا یا منو پیشت برسون

فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خسته ات نکنه

غم غریبی عزیزم سرد و شکسته ات نکنه

چادر شب لطیفتو از روت شبا پس نزنی

تنگ بلور آبتو یه وقت ناغافل نشکنی

اگه واست زحمتی نیست بر سر عهدمون بمون

منم تو رو سپردمت دست خدای مهربون

راستی دیروز بارون اومد منو خیالت تر شدیم

رفتیم تا اوج آسمون با ابرا هم سفر شدیم

از وقتی رفتی آسمون پر کبوتره

زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بدتره

فدای تو نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم !

حقیقتو واست بگم به آخر خط رسیدم

رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی

قسمت تو سفر شدو قسمت من آوارگی

به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته

یه قلب تنها و کبود هلاک یک نگاهته

من میدونم‌من میدونم همین روزاعشق من ازیادت میره

بعدش خبر میدن بیا که داره عشقت میمیره

عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه

یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه

تنها دلیل زندگی! با یه غمی دوست دارم

داغ دلم تازه میشه اسمتو وقتی میارم

وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر

مگه نگفتم چشاتو از چشم من هیچ وقت نگیر

حرف منو به دل نگیر همش غم غریبیه

تو رفتی من غریب شدم چه دنیای عجیبیه!

میگم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن

نورشون بدرقه پاکی لحظه هات کنن

تنها دلیل زندگیم!

با یه غمی دوستت دارم... 

تنهاییییییییییییییییییییی

خیلی دلم واست تنگ شده چه قدر باید منتظر باشم که بیای یکی کمکم کنه تو بد موقعیتی هستم

 

تورو خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا دارم دق میکنم

عید اوووووووووووووومد

بچه ها فردا عید سال ۹۰ هم دیگه تمومید

 امید وارم سال خوبی داشته باشین

عشق را شما چگونه تفسیر می کنید؟

Once a Girl when having a conversation with her lover, askedیک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید

?Why do you like me? Why do you love me
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟
I can't tell the reason... but I really like you
دلیلشو نمیدونم... اما واقعاً دوست دارم


?You can't even tell me the reason... how can you say you like me
تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟


?How can you say you love me
چطور میتونی بگی عاشقمی؟


I really don't know the reason, but I can prove that I love U
من جداً دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم


Proof ? No! I want you to tell me the reason
ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی


Ok..ok!!! Erm... because you are beautiful
باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی

because your voice is sweet
صدات گرم و خواستنیه

because you are caring
همیشه بهم اهمیت میدی

because you are loving
دوست داشتنی هستی

because you are thoughtful
با ملاحظه هستی

because of your smile
بخاطر لبخندت

The Girl felt very satisfied with the lover's answer
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد

Unfortunately, a few days later, the Lady met with an accident and went in coma
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت


The Guy then placed a letter by her side
پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون


?Darling, Because of your sweet voice that I love you, Now can you talk
عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟


No! Therefore I cannot love you
نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم

Because of your care and concern that I like you Now that you cannot show them, therefore I cannot love you
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم


Because of your smile, because of your movements that I love you
گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم


Now can you smile? Now can you move? No , therefore I cannot love you
اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم


If love needs a reason, like now, There is no reason for me to love you anymore
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره


?Does love need a reason
عشق دلیل میخواد؟


!!NO! Therefore
نه! معلومه که نه
!!

...I Still LOVE YOU
پس من هنوز هم عاشقتم


True love never dies for it is lust that fades away
عشق واقعی هیچوقت نمی میره


Love bonds for a lifetime but lust just pushes away
این هوس است که کمتر و کمتر میشه و از بین میره

"Immature love says: "I love you because I need you
عشق خام و ناقص میگه: "من دوست دارم چون بهت نیاز دارم"


"Mature love says: "I need you because I love you
ولی عشق کامل و پخته میگه: "بهت نیاز دارم چون دوست دارم"

Fate Determines Who Comes Into Our Lives, But Heart Determines Who Stays
سرنوشت تعیین میکنه که چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب حکم می کنه که چه شخصی در قلبت بمونه

 

دیگه مدرسه.......

واااااااااااااااااااااااااااااااااای دیگه مدرسه تموم میشه تا 4شنبه هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

تعطـــــــــــــــــــــــــــــــــــیل اســـــــــــــت


میــــــــــــــدانی؟؟؟؟؟؟؟

یک وقتایی باید

روی یک تکه کاغذ بنویسی

تعطـــــــــــــــــــیل است

وبچسبانی پشت شیشه افکارت

باید به خودت استراحت بدهی

دراز بکــــــــــــــــشی

دست هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بیخیال سوت بزنی..........

در دلت بخوندی

به تمام افکاری که پشت شیشه ذهنت

صـــــــــــــــــف کشیده اند..

انوقت با خودت بگویی

بگـــــــــــــــذار منتظر بمانند...


چه قدر مدرسه اخه؟

واای بچها باید تا 5شنبه باید برم مدرسه


واااااااااااااااااااای فکر کنین که منم برم ؟؟؟؟>؟



Careless Whisper/ George Michael

 

I feel so unsure

As I take  your hand and lead you to the dance floor

 As the music dies

Something in your eyes
Calls to mind a silver screen
And all its sad goodbyes
I'm never gonna dance again
Guilty feet have got no rhythm
Though it's easy to pretend
I know you're not a fool
I should 've known better than to cheat a friend
And waste a chance that I'd been given
So I'm never gonna dance again
The way I danced with you

Time can never mend

The careless whisper of a good friend
To the heart and mind
Ignorance is kind

and There's no comfort in the truth
Pain is the all you'll find

I'm never gonna dance again

Guilty feet have got no rhythm

Though it's easy to pretend

I know you're not a fool
I should 've known better than to cheat a friend
And waste a chance that I'd been given

So I'm never gonna dance again
The way I danced with you

            "Living without your love"
Tonight the music seems so loud
I wish that we could lose this crowd
Maybe it's better this way
We'd hurt each other with the things we want to say
We could have been so good together
We could have lived this dance forever
But now, who's gonna dance with me?
Please stay!

I'm never gonna dance again          

Guilty feet have got no rhythm

Though it's easy to pretend

I know you're not a fool
I should 've known better than to cheat a friend
And waste a chance that I'd been given
So I'm never gonna dance again
The way I danced with you

Now that you're gone

Now that you're gone

Now that you're gone

Was what I did so wrong?
So wrong that you had to" leave me alone

سفر ایستگاه/قیصر امین پور

(واااااااااااااااااااااای خدا کاش ........ میبودیییییییییییی

قطار می رود

تو می روی
تمام ایستگاه می رود

و من چقدر ساده ام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان
          به نرده های ایستگاه رفته
                                     تکیه داده ام!

یه حرف از شکسپیر

 برای لذت بردن از زندگی کافیه کمی احمق باشیم!!

قلب...

مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می کرد  که زیباترین قلب را در آن  شهر دارد. جمعیت زیادی گرد آمدند. قلب او کاملا سالم بود و هیچ خدشه ای بر آن وارد نشده بود. پس همه تصدیق کردند که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیده اند. مرد جوان   در کمال افتخار ... با صدایی بلند تر به تعریف از قلب خود پرداخت. ناگهان پیرمردی جلوی جمعیت آمد و گفت: « اما قلب  تو به زیبایی قلب من نیست.»

مرد جوان  و  بقیه ی  جمعیت به قلب پیرمرد نگاه کردند. قلب او با قدرت تمام می تپید. قسمت هایی از قلب او  برداشته شده  و  تکه هایی  جایگزین  آنها شده  بود.  اما آنها بدرستی جاهای خالی را پر نکرده بودند و گوشه هایی دندانه دندانه در قلب او دیده می شد. در بعضی نقاط شیارهای عمیقی وجود داشت که هیچ تکه ای آنها را پر نکرده بود. مردم با نگاهی خیره به او می نگریستند  و  با خود فکر می کردند این پیرمرد چطور ادعا می کند که قلب زیباتری دارد.

مرد جوان به قلب پیرمرد  اشاره  کرد  و  با خنده  گفت : « تو حتما شوخی می کنی...قلبت را با قلب من مقایسه کن. قلب تو تنها مشتی زخم و خراش و بریدگی است.»

پیرمرد گفت:« درست است قلب تو سالم  به نظر  می رسد  اما من هرگز قلبم  را  با قلب تو  عوض نمی کنم. می دانی؟ هر کدام از این زخم ها نشانگر انسانی است که من عشقم را به او داده ام. من بخشی از قلبم را جدا کرده ام و به او بخشیده ام.  گاهی او  هم  بخشی از قلب خود را به من داده که به جای آن تکه ی بخشیده شده قرار دادم. اما چون این تکه ها مثل هم نبوده اند  گوشه هایی دندانه دندانه در قلبم دارم که برایم عزیزند. چرا که یادآور عشق میان دو انسان هستند.

بعضی وقتها بخشی از قلبم را به کسانی  بخشیده ام  اما  آنها چیزی از قلب خود به من نداده اند. اینها همین شیارهای عمیق هستند. گرچه دردآورند اما یادآور عشقی هستند که داشته ام. امیدوارم که آنها نیز روزی بازگردند و این شیار های عمیق را با تکه ای که من در انتظارش بوده ام پر کنند...حالا می بینی که زیبایی واقعی چیست؟»

مرد جوان بی هیچ سخنی ایستاد. در حالی که اشک از گونه هایش سرازیر بود به سمت پیرمرد رفت. از قلب جوان و سالم خود تکه ای بیرون آورد و با دستهای لرزان به پیرمرد تقدیم کرد. پیرمرد آن را گرفت و در قلبش جای داد و  بخشی  از  قلب  پیر و زخمی  خود را جای  زخم قلب مرد جوان گذاشت.  مرد جوان به قلبش نگاه کرد.

دیگر سالم نبود .... اما از همیشه زیباتر بود. عشق از قلب پیرمرد به قلب او نفوذ کرده بود.

                                                                                                          

 

                       تهیه شده از کتاب: هفده داستان کوتاه کوتاه

salam doostaye khoobam in avalin postiye ke mizaram omidvaram az in weblog khoshetoon biad man sayna hastam....16 salame omidvaram doose khooobi baratoon basham.....l;